معجزه علی اکبر، این قصه دلنشین روایت شده از مرد جوانی است که به گفته خودش در یک لحظه قلبش به نور حسین روشن متصل می‌شود و رشته محبت او به سیدالشهدا وصل می‌شود. و در سخت‌ترین آزمون زندگی سربلند می‌شود. تسکین را یکی دیگر از مجموعه داستان‌های مذهبی همراهی کنید قصه دیگری از معجزات امام حسین (ع) تقدیم شما می‌شود.

معجزه حضرت علی اکبر

خودش می‌گوید زیاد دربند مجلس امام حسین و هیئت و عزاداری نبوده و فقط تاسوعا و عاشورا اگر فرصت می‌شده در این مراسمات شرکت می‌کرده. اما ته دلش امام حسین را دوست داشته و همین محبت باعث می‌شود که حاجت روا شود آن هم در شرایطی که حتی فکرش را هم نمی‌کرده.

بله امام حسین برای همه است و علیرضا قصه ما هم یکی از کسانی است که لطف امام حسین شامل حالش می‌شود.

علیرضا می‌گوید ۷ سالی بوده که ازدواج کرده و از همان روزهای اول خانواده خوش اصرار داشتند که زودتر بچه دار شود اما تصمیم علیرضا و همسرش مقاومت می‌کند و بهانه مختلف را پیش می‌کشند. بلاخره بعد سه سال بهانه‌ها ته می‌کشد اما اینبار لحن صحبت خانواده با علیرضا تغییر کرده، چرا که حالا همه فکر می‌کند مشکلی بین این زوج است که بچه دار نمی‌شوند.

استخاره ازدواج با قرآن| آنلاین و تلفنی

سوالهای آزار دهنده شروع شده و سوهان روحشان شده، آنقدر نیش و کنایه می‌شوند تا بلاخره تصمیم می‌گیرند برای فرار از این فشارها بچه‌دار بشوند. بعد از مدت کوتاهی بلاخره انتظارها به پایان می‌رسد و علیرضا آماده می‌شود تا با مژده بچه‌دار شدنش خانواده‌اش را شاد کند و به حرفها و نیش و کنایه‌های اقوام پایان دهد.

این خبر خوش کام همه را شیرین می‌کند و باعث می‌شود توجه خانواده بیشتر از قبل متوجه علیرضا و همسرش معطوف شود. محبت ها بیشتر می‌شود مداوم مهمانی دعوت می‌شوند خانواده سعی می‌کند همیشه در کنارشان باشد و کلی حال خوب…

اماقبل سه ماه متاسفانه همسر علیرضا دچار بیمارمی‌شود که در نهایت منجر به سقط شدن جنین می‌شود در کنار حالت روحی خیلی که بدی دارند دوباره حرفها شروع به زمزمه شدند می‌کند و هر کس به خودش حق می‌دهد تا به نحوی دخالت کند. بعضی ها با توصیه‌های اعصاب خردکن ، بعضی ها با ترحم و محبت های تقلبی و عده‌ای هم از حسادت.

باردار نشدن این دو تا ۵ سال ادامه پیدا می‌کند علیرضا و همسرش به شدت تحت تاثیر فشار اطرافیان هستند تمام راه های درمان را طی می‌کند اما به هر پزشکی که مراجعه می‌کند در انتها به این پاسخ می‌رسند که شما از نظر پزشکی مشکلی برای بچه‌دار شدن ندارید و باید بیشتر تحمل کنید تا انشالله بچه دار بشوید.

اما دیگران این حرف‌ها را قبول ندارند و صحبت های می‌شود که قلب علیرضا و همسرش را به شدت مکدر کرده و تا حدود زیادی ناامید شدند. حتی از لقاح مصنوعی استفاده کردند و علیرغم هزینه‌های سنگین به نتیجه‌ای نرسیدند.

بعد از مرحله سوم لقاح مصنوعی علیرضا در یاس کامل است حتی پدرش تاکید دارد که همسرش را طلاق دهد یا اگر مانعی نمی‌بیند همسر دوم اختیار کند و این حرفا به گوش همسرش هم می‌رسد و حالا شرایط روحی هر دو به قدری وخیم است که پزشکان توصیه می‌کند در این شرایط اقدام به بارداری انجام ندهد چرا که این استرس و اضطراب ها باعث به هم خوردن هورمون ها و ساختار کلی شده و احتمال بارداری را خیلی کاهش داده.

معجزه علی اکبر اتفاق می‌افتد!

 

معجزه علی اکبر

اما معجزه کجا اتفاق می‌افتد این بخش به نقل و زبان خود علیرضاست.

حدود ساعت ۳ بعدازظهر بود خیلی خسته و نا امید بودم اونروز توی خونه تنها بودم همسرم توی محل کارش بود. هنوز چند روزی تا موعد آزمایش باقی مونده و هر ساعت که می‌گذشت بیشتر نگران می‌شدیم چرا که میدونستیم به احتمال خیلی زیاد اینبار هم جواب منفی هستش. برای همین هر روز بیشتر ناامیدتر و مضطرب تر می‌شدیم.

اونروز توی رختخواب هر کاری میکردم خوابم نمی‌برد چند شب بود که نمیتونستم بخوابم فشار وحشتناکی رو تجربه می‌کردم. با گوشی که بازی می‌کردم یهو یک کلیپی دیدم درباره شهادت حضرت علی‌اکبر و اون واکنش امام حسین. با دیدن این کلیپ خیلی دلم شکست شروع کردم به گریه کردن راستش دنبال بهانه‌ای میگشتم تا گریه کنم و خودم سبک کنم و این کلیپ بهانه‌ای شد که یه دل سیر گریه کنم هم برای مظلومیت امام حسین و بیشتر برای درد‌های خودم.

خیلی دلم شکسته بود توی همون حالت فقط همین جمله گفتم. امام حسین من زیاد توی حال و هوای تو نبودم اینکه الان چیزی ازت بخوام شاید خیلی پررویی باشه. فقط حال منو خوب کن از این فشار و استرس نجات بدم دارم نابود میشم یه کاری کن حالم عوض شه بتوونم کنار همسرم باشم. خیلی گناه داره به خدا. فقط حالم خوب کن. راستش روم نشد بگم حاجتم بده.

اما اگه حال منو خوب کنی و از این شرایط نجاتم بدی هر محرم واسه شهادت علی اکبر هر چی داشته باشم و بتوونم خرج می‌کنم. امام حسین به لیاقت من نگاه نکن تو رو قسم به بدن تکیه تکه شده علی اکبر.

یا علی اکبر از پدرتون بخواه اگه میتوونی گره از کار ما باز کنه. من برات سنگ تموم میزارم. همینکه مردم ببین منی که توی جو امام حسین نبودم برگشتم سمت امام حسین خودش یه نشونه است برای همه.

توی همین حالت خوابم برد توی خوابم همچین صحنه‌ای دیدم. کسی کنارم نشسته و روز شونه ام میزنه و میگه مبارک باشه. ولی منم اصلا متوجه نبودم.

از خواب پا شدم اصلا اون حالت غم و اندوه توی من نبود و سبک شده بودم خداروشکر می‌کردم که حدالعقل حالم خوب شده و اگه بچه‌دار نشیم میتوونم کنار همسرم باشم و دلداریش بدم. و نزارم آب توی دلش تکون بخوره. همش میگفتم امام حسین ممنون که حالم خوب کردی دیگه اونقدر مضطرب نیستم. بلند شدم و سعی کردم خونه رو مرتب کنم تا وقتی همسرم اومدم جو عوض کنم و بهش روحیه بدم.

 

اونروز همسری دو ساعتی دیر کرده بود زنگ زدم جواب نداد و بعد نیم ساعت زنگ زد و گفت مژده بده که حامله ام.

اصلا مونده بودم چطور ممکنه آخه هنوز چند روز مونده تا تست حاملگی بدی؟

همسرم گفت برگشتنی یه حسی بهم گفت برو تست بده منم اومدم تست دادم و فهمیدم حامله ام

وقتی پیش دکتر رفتيم. دکتر گفت اصلا امکان نداره هنوز خیلی زوده فعلا عجله نکنید برید دو هفته بعد بیاید.

اما من مطمئن بودم. مطمئن….

حالا من قابل دار نبودم و کاری نکرده بودم که امام حسین اینطور جواب منو داد حالا اگه…

الان بعد چند سال پیش خودم میگم امام حسین حالا من یه حرفی زدم اصلا معلوم نبود عمل کنم یا نه! ولی تو خیلی مردی، منی هیچ کاری برات نکرده بودم اینطور حاجت روا کردی خوشا به حال کسانی که برات توونستن کاری بکن.

 کلام آخر

این قصه شنیدنی از مجموعه داستان های معجزات امام حسین (ع) است که در قالب کتاب چهل حدیث عشق به قلم پیدا حیدری نوشته شده است. و در این بخش برای شما نقل شده است.

پیشنهاد مطالعه

استخاره تلفنی رایگان

سعادت فاحشه

ثواب دعای کمیل

اهمیت صدقه دادن و تاثیر آن در استجابت دعا

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا